هيات و هيات داري در شهر يزد
موضوعات
تاريخچه . ساختار (4) بنيانگذاري عزاداري دريزد ،دست اندر كاران عزا داري دريزد (3) ابزارعزاداري (2) ساختار . وظايف (2) نخل ، نخلبرداري (2) خانه هاي امام حسين (ع) در شهر يزد (2) تاريخچه عزاداري در محرم در ايران (1) تكيه ميدان شاه طهماسب (1) تكيه عزاداري ، خسينيه (1) فلسفه عزاداری حسینی . (1) امربه معروف و نهی از منکر . (1) شیعی عزاداری عاشورا (1) فلسفه اسلامی (1) اقوام دیگر ، مصریان (1) مرثیه ، صاحب ابن عباد (1) ادبیات عاشورائی در گذر تاریخ . (1) یزد ، مسجد ایران ، و مرکز تشیع ایران ؟ . (1) اطعام حسینی ، آش امام حسین ، هریسه ، غذای ایرانی (1) بقعه( گنبد ) زیارتگاه ، تشیع ، امام حسینی ... (1) بقعه های سراسر ایران (1) فلسفه عزاداری حسینی ، حدیث ، مقتل . (1) حکمت عملی تعزیه (1) حسینی بودن مردم ایران از همان بدو اسلام (1) شهداي فهرج يزد ، السابقونِ شهادت . (1) تاريخ عزاداري براي امام حسين (1) زمان معزالدوله ديلمي (1) تاريخچه عزاداري عاشورا در ايران (1) ، پيش از آل بويه و در زمان آل بويه (0) « شبیه سازی » ( تعزیه ) (0) اصل تشبٌه نزد ملٌا حسین واعظ کاشفی (0) سوزاندن علم سرخ یزید ، ابن زیاد و ابن سعد در شهر یزد . (0) مقدمه (0) بدون موضوع (12)
صفحه ها
فيدها
شهرسازي - معماري - آمايش - بومي و مردمي ( شما بوم ) يزد
شهر اسلامي( عليرضا آيت اللهيalireza ayatollai
- سند آبي ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi (
- رامين : روحانيان آيت اللهي مآل يزدي نژاد ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi )
قلم ما
مقتبس
- ورود به بهره وري در سرزمين اسلامي ايران ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi
عليرضا آيت اللهي ( تحليل اقتصادي - اجتماعي )
عليرضا آيت اللهي ( ادبي )
) شناخت مردم ايران ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi )
( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi ) ethno - archi - urbain - habitat
- نسب نامه دودمان آيت اللهي يزدي (عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi
آمايش سرزمين ؛ ساماندهي كشور عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi (
آمايش سرزمين ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi )
- جغرافيا و آمايش ( عليرضا آيت اللهي ( alireza ayatollahi ( geographie et amenagement
amenagement du territoireساماندهي ( آمايش) سرزمين
مبنا ( آمايش شهري)alireza ayatollahi عليرضاآيت اللهي
تماشا : تعاون.مشاركت.انجمنها.شوراها.اتاقها:تماشا
انسانشناسي ، مردم شناسي و فرهنگ شناسي ايران بزرگ ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi
خاطرات آقا ميرزا جواد آيت اللهي ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi (
- مقتبسات : مطالعات قرآني ، تحقيقات برنامه و بهره وري سرزمين. تهران . ايران ( عليرضا آيت اللهي alireza
بررسي هاي آمايشي مديريت و برنامه ريزي استراتژيك ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi (
مبتني :مردم شناسي . باستانشناسي . تاريخ . ناحيه يزد
سازمان.مديريت.نظارت.كشوري.برنامه و بودجهalireza ayatollahi )
نفوذ معماري اسلامي در مارسي (به فرانسه )
آراس
- مركز اسناد و مدارك يزد ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi )
- يزدنما( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi (
شعرنو
- شعر آ ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi )
آيت يزد ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi )
- گام نخست شاعر ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi )
شهر من تهران ، شعر من تهران ، شور من تهران ، آه تهران ! تهران ! .
شاعران پارسي زبان
شعرناب
شهر من تهران ، شعر من تهران ( عليرضا آيت اللهي alireza ayatollahi )
پريسا
بنيانگذار عزاداري ها (4)

 گويا تا به آن دوره رنگ لباس خاص عزاداري ، و به تبع آن رنگ چادر زنان يزدي ( كه در محل « چادرشب » خوانده مي شده است ) به عنوان عزاداران هميشگي امام حسين ( ع ) نيلي بوده است ، حال آنكه برخي نيز سياهپوشي راارجحيت مي داده اند   ؛ و  ميرزا سليمان از كساني است كه براي عزاداري مشكي مي پو شيده است .

رنگ پوشش نخل امام حسين در محله امير چقماق كه بگمان ما از همان حدود 1230 – 1240 ق مراسمي يافته است مشكي در نظر گرفته شده است  . ابتدا عزاداري ها به جز زمين و باغي كه ذكر شد ، در كوچه ها و ميادين و خانه هاي دولتمندان برقرار مي شده است  ، بعدا" ، در سال 1250 ق ،دولتمندي بنام حاجي محمد مملوك خانه اي به اين منظور اختصاص داده است كه « خانه امام حسيني » ناميده شده است ؛ و  بگمان ما ازهمين سالهاي 1240 – 1250 ق ، حدود دويست سال پيش از اين است كه مردم يزد ، و احتمالا" برخي ديگر از شهر هاي ايران ، تحت تاثير مكتب نسبتا" جديد اصولي ، به تبديل خانقاه ها به حسينيه ها و آنگاه ساخت حسينيه هايي در محل ميدان هاي شهر و نهايتا" ساير محل ها رو آورده ؛ و تكيه ها و نخل ها و سقاخانه ها به تدريج چهره جديدي كه شايد « شكل مذهبي -  شيعي شهر » باشد به يزد بخشيده اند ؛ حال آنكه در ساير بزرگشهر هاي ايران ، كه جنبه ايلياتي نشين تر بسيار بيشتري نسبت به يزد داشته اند ، و حتي در تهران به منظور برپائي مجالس عزاداري امام حسين( ع ) غالبا" به برپا داشتن چادرهائي بزرگ و موقت اكتفا مي شده است .

در خصوص موضع ملااسماعيل نسبت به ميرزا سليمان شايد اشاره اي به وضعيت خواجه نظام الملك طوسي در قرن ها قبل از وي بي فايده نباشد : « وي آنقدر واقع بين بود كه مي ديد اگر از احكام شرعي مورد قبول عامه عدول كند ديگر نخواهد توانست به احكام شرعي محض – يعني احكامي كه رشد و نمو روشهاي متداول تغييري در آنها نداده بود – باز گردد. چيزي كه بيشتر مورد توجه او بود اين بود كه وضع موجود را تعديل كند » ... .

اما يكي از بزرگترين مزاياي ميرزا سليمان در پيشرفت فرهنگي – مذهبي يزد ، همچنان كه قبلا" هم ذكر شد ، برونگرايي و به اصطلاح امروزي روابط عمومي بسياتر قوي وي بوده است كه نه تنها به يزد ، و رابطه يزد با پايتخت ، بلكه به تمام حوزه مكتب اصولي و روحانيان و نويسندگان بزرگ آن روز دنياي تشيع مربوط مي شده است كه نهايتا" اثري از آن در روايتي كه نسبت به مرگ وي ورؤيايي از سيد شفتي وجود دارد ، و نحوه معرفيش در آثار بزرگي چون اعيان الشيعه ، مشاهده مي شود .

 وي از جمله از بدو ورود احسائي به يزد در 1221 ق حدود دوسال پذيراي وي در منزل شخصي خود بوده است و به احتمال قريب به يقين از ميهمانان احسائي چون ظهير الدوله حاكم كرمان نيزر پذيرائي مي كرده است . از ساير بزرگان عابر از يزد چون قاآني ، كه به همراه لشكر شجاع السلطنه حاكم كرمان در 1243 ق به يزد رفته بوده است ، نيز در منزل شخصي خود پذيرائي مي كرده است .

از طرف ديگر طبيعي است كه روضه خواني هاي ميرزا سليمان در علاقه مردم نسبت به مذهب تشيع ، روحانيي كه به عنوان « روضه خوان » معرف مكتب بود ، و مجتهد شهر كه زعيم مذهبي تمام منطقه به شمار مي امد مي افزود؛ و اين محبوبيت روحانيان يكي از شرايط اصلي پيشرفت و گسترش تشيع ، اجتهاد ، مجتهد شهر ، مديريت وي و پيشرفت و تعالي دنيوي و سير الي الي الله به منظور سعادت اخروي هر شخص معتقد شيعه دوازده امامي بود .

بار عظيمي كه ميرزا سليمان بردوش مي كشيد پاسخ به كساني ، و لابد از آن جمله شيخ احمد احسائي و پيروان قابل توجهش ، بود كه بسياري از احكام فقهي رايج را عرف ها و عادات سابق ايران بزرگ مي دانستند كه به مرور زمان ، به خصوص در واكنش به تند رويهاي مذهبي افغانان و افشاريان اهل تسنن ، وارد احكام اسلامي شده است ؛ و به نظر آنان آنچه كه امثال ميرزا سليمان بر سر منابر تبليغ و ترويج مي كردند در واقع حاصلي از آداب و رسومي بود كه طي قروني متمادي در باورهاي غالب مردم ايران وجود داشته است و بنا به تحولاتي اخير با اسلام تطابق يافته است .

اما در عمل مبادي مكتب اصولي در يزد همان بودكه در حوزه علميه آن شهر توسط شخص ملااسماعيل عقدائي ، و محققان و مدرسان درجه اولش چون ميرزا عليرضا شريف و ميرزا محمدعلي مدرس به بحث و فحص نهاده شده طي كتاب ها و مقالات متعددي به رشته تحرير در مي آمد و  به مخالفان غالبا" كم سواد ، كم اعتقاد ، كم اطلاع و عملا" حاسد مكتب اصولي پاسخ مي داد ؛ و آنچه كه برسر منابر توسط ميرزاسليمان ابراز مي شد ، تشويق و تجهيز اعتقادي – علمي عموم مردم به سوي مكتب اصولي و در نهايت تعريف و تكريم اين مذهب تشيع اثني عشري به زباني مورد فهم و پذيرش عامه مردم بود .

 اين شوهر خواهر ، شاگرد و دستيار ملا ، و روحاني بزرگي كه نظير وي ، بااين مشخصات ، به ندرت مشاهده شده است در سال 1250 ق ، سي سال پس از ملا ، فوت نموده با عزت و حرمتي بسيار زياد در جوار وي مدفون شده است .


برچسب ها :
بنيانگذار عزاداري ها و تعزيه هاي كنوني در شهر يزد (3)

ميرزا سيد سليمان طباطبائي نائيني يزدي


تشكيل مجالس عزاداري عمومي امام حسين ( ع ) از اواخر دوره صفويان (  ، و بيش از چهار صد سال قبل از عصر حاضر و قريب به دويست سال قبل از اوج فعاليت هاي ميرزا سليمان در حوالي 1240 – 1250 ق ، به منظور حمايت مردم از مكتب اصولي ( به صورت نسبتا" بدوي خود ) باب شده بود ؛ حتي در زمان نادر هم تعزيه وجود داشت  ؛ و كريمخان زند شخصا" در اين گونه عزاداريها شركت مي كرد.  ؛ اما عزاداري ها و تعزيه ها از زمان زنديان عمق بيشتري يافته بودند و نوعي « فرهنگ سياسي » را ايجاد ميكردند « كه در زمينه فداكاري و مقاومت در برابر ظلم و ستم » اثراتي دير پا و كاملا" عاطفي بر جاي مي نهاد  .

 شايد بتوان گفت كه از زمان زنديان وطندوست تر و عادل ترو منعطف تر از قاجاريان ، تعزيه نضج بيشتري يافت و پس ازحمله آقا محمد خان قاجار به كرمان وقصاوتي كم نظير در حق لطفعليخان زند ، كه عامه مردم در رثايش نوحه خوانده عزاداري مي كرده اند  ، به عنوان سمبلي از مقاومت در مقابل استبداد قاجاري و تجاوزات عديده حاميان خارجي آن به ناگاه اوج گرفت و اين اوج در شهر يزد به عنوان يكي از دو – سه شهر بزرگ آن روز ايران تحت رهبري و به همت شخص ميرزا سليمان تحقق مي يافته است  و در دوره ميرزا سليمان ، يعني در سال 1225 ق است كه زمين و باغ مشجري در يزد به منظور تعزيه داري و بنظر مي رسد كه در واقع براي روضه خواني در هرشب جمعه وقف شده است .


برچسب ها : بنیانگذارعزاداری ها در شهر یزد
بنيانگذاري عزاداريها (2)

ميرزا سليمان طباطبائي ، اين روحاني عاليقدر نيمه اول قرن سيزدهم ه.ق دريزد ، را شايد بتوان از سلاله روحانياني دانست كه به منظور زعامت خود ، همچنان كه در دوره صفويان متداول شده بود  مذهب و سياست را در هم آميختند و در صورت لزوم به گفتارها و نوشتارهائي مي پرداختند كه ضمن به اصطلاح عوامي ساختن مذهب ، خواه نا خواه نظر اكثريت قريب به اتفاق اعضاء جامعه را به خود جلب مي كردند ؛ و در اين خط مشي گرچه بزرگان ديگري چون سيدابوالحسن فيروز آبادي نيز حضور داشتند  اما از ساير مزاياي ميرزا سليمان در سطح جامعه بي بهره ، يا لااقل كم بهره بودند .

علاوه بر آنچه آمد ، از سادات بودن و به اصطلاح پيمبرزاده بودن ميرزا سليمان ، آنهم از چند سو ( طباطبائي بودن ) ميرزا سليمان نيز همچنان كه در طول تاريخ در ايران متداول و حتي در زمان صفويان و قاجاريان معياري براي حق زعامت بر مردم بوده است از مزاياي ميرزا سليمان در مقابل رقيبان بود  ؛ اما مهمتر از همه شايد مشيي بود كه ميرزا سليمان در ترويج و گسترش عزاداري اجدادش ، به ويژه امام حسين ( ع ) پيش گرفته بود


برچسب ها :
بنيانگذار عزاداري ها و تعزيه هاي گنوني در شهر يزد چه كسي بوده است ؟ .

ميرزاسيد سليمان طبا طبائي نائيني يزدي ؛ پدرعزاداري وتعزيه درشهريزد ؟

 بيگمان اگر ميرزا سليمان طباطبائي دستيار اصلي ملااسماعيل در تمام فعاليت هاي اسلامي وي نبوده است يكي از بزرگ ترين دستياران وي در اين حوزه به شمار مي رود . قريببه 60 سال قبل از اين ، يعني حدود سال 1335 ش ، در جمعي از كهنسالان يزد كه برخي بيش از هفتاد سال سن داشتند و غالبا" از احفاد ملااسماعيل بودند روايت مي شد كه اگر « دم و دستگاه » ميرزا سليمان خوش بيان ، سخنران مورد پسند عموم مردم و تهييج كننده آنان به سوي تشيع ، مكتب اصولي و به خصوص پيروي از مسلك امام حسين ( ع ) و ثروت و سفره هميشه پهن وي در برابر عوام و خواص نبود شايد ملااسماعيل به آنچه كه رسيده است نمي رسيد .

برونگرايي ، تبليغات ،جاذبه و مردمداري ميرزا سليمان به اضافة ثروت و دست و دلبازي اين روحاني – سياستمدار وجيه الملة نه تنها براي بزرگاني كه هميشه از خوان گسترده وي بهره مند مي شدند ، بلكه تا حدودي براي عموم مردم ، و نهايتا" روابط عمومي بسيار قوي وي سبب شده است كه در عين نيابت ملا اسماعيل ( در اقامة نمازجماعت ) در جايگاه شوهر خواهر وي ، با حكام شهر و ساير روحانيان نيز روابطي در سطح اعلي داشته است و مثلا" به مدت دو سال از شيخ احمد احسائي در منزل خود پذيرائي كرده است  يا درحمله 1243 ق شجاع السلطنه به يزد از قا آني شاعر مشهور كه در معيت وي بوده است پذيرائي كرده است  غالبا" شايد بيش ازحد مورد تقويم و تقدير و ستايش قرار گيرد ؛ چنان كه نوشته اند  : « ميرزا سليمان طباطبائي يكي از شاگردان ملا اسماعيل عقدائي يزدي بود كه پس از وي به رياست امور دنيوي و اخروي رسيد »  ؛ حال آنكه به شهادت تاريخ و به شهادت نقل قول هايي معتبر از آن زمان ، ميرزا سليمان نه تنها تحصيلكرده نجف نبوده است بلكه اصولا" تحصيلاتي به اصطلاح آنچناني حوزوي نداشته است  ؛ و مرجعيت امور شرعي مردم پس از ملااسماعيل به حاج ميرزا عليرضا شريف ( رئيس حوزه علميه قائميه يا همان مدرسه ملااسماعيل ) كه در مراجعي معتبر نيزعملا" خليفه ملا معرفي شده است ، و بيگمان وي نيزاز امامان جماعت مسجد ملااسماعيل بوده است ؛ تعلق داشته است؛ امٌا

(ادامه دارد ) .


برچسب ها : بنیانگذار ،دست اندر کار
خاطراتي ازهيات و هيات داري در شهريزد

هيات سينه زني در يزد

بنظر من اين كه قبل از انقلاب در شهرهاي جنوبي كوير مركزي و بسياري از ديگر شهرها به آنچه كه امروز غالبا" « هيئت عزاداري » مي گويند « دسته » مي گفتند خيلي بهتر بود : دسته سينه زني - دسته زنجير زني ...و جز اين دو هم ( مثلا" قمه زني ) يا در يزد دهه هاي 1340 - 1350 - 1360 وجود نداشت و يا اگرداشت من نديده ام .

دسته مفهومي جامعه شناختي داشت كه در زمان مشروطيت ، و زمان قيام ملي 1330 مفهوم سياسي هم پيدا كرده بود ؛ مثل اين كه مي گفتند دار ( علم ) و دسته فلاني ... يا فلاني زير علم و كتل فلاني سينه مي زند ! ( يعني از نظر سياسي پيرو وي است ) ..

حسين قاسم نچٌي گر ( اگر اسمش را درست به خاطر آورده باشم ) كه در سالهاي 1336 و 1337 شصت ساله و از سردستگان سابق دسته مصلي ؟ مي نمود مي گفت دسته بايد لااقل چهل نفر باشد تا صد نفر . زير اين عدٌه كه اصلا" دسته نيست ( بچه هاي كمتر از 15 ساله را نفر و به اصطلاح آدم حساب نمي كرد ! ) وبالاتر از صد نفر هم جمع و جور كردنش ( ساماندهيش - مديريتش ) مشكل است .

پس ، دسته مشمول علم و تجربه مديريت هم مي شد كه به مديرش مي كفتند : سردسته ! .

و اما گذشته از آن چهل نفر و سردسته ، تشكيلات يك دسته مسلما" شامل نوحه خوان و گاهي طبل زن و سنج زن و توجوشي خوان هم مي شد .

مي گفتند كه سياه پوشيدن اكثر ( و نه تمام ) افراد دسته بعد از اخراج رضاخان از ايران باب شده است . عمويم مي گفت دسته هاي بين سالهاي 1320 تا 1325 بسيار ساده ، تقريبا" منحصر به سينه زني ،و مثلا" فقط مجهز به يك علم ساده ( بدون نوشته و نقش و نگار ) بوده اند ...

سال 1336 آقاي صمصام كه سردسته « دسته سينه زني محله مصلي » بود چه عذابي نمي كشيد كه بتواند يك نوحه خوان خوش آواز و سوزناك خواني كه گريه مردم را درآورد بيابد ، و به خصوص همان حدود چهل نفر سينه زن را جمع كند ....

دسته مصلي داراي طبلي بود كه در حسينيه مصلي ، محل تمرينات سينه زنان دسته ، نگهداري مي شد . در سال 1337 كه روضه خواني هاي شهر ، به خصوص در نواحي غربي و جنوبي ، اوج گرفته بود با انعام هائي كه سال قبل از آن گرفته بودند و نزد صمصام بود ؟ دوتا سنج خريدند و چقدر از اين تجهيزات هم خوشحال شده بودند . يك كتل داشتند و دوتا علم  و نه هيچ چيز ديگر ...

به مجالس كه مي رفتند پس از دور زدن مجلس ضمن عزاداري جلوي منبر جمع مي شدند و تو جوشي خواني . غالب بانيان مجالس سعي مي كردند همانجا ، و جلوي چشم سينه زن ها ، انعام دسته را بپردازند ؛ اما بعدها غالبا " در روز آخر مجلس عزاداري در يك پاكت يا به صورت شال و عبا و... خلعت مي دادند ..

همين دسته حدود سال 1340 به دسته زنجير زني تبديل شد . قبل از آن ، مثلا" در سال 1335 شايد تعداد دسته هاي زنجير زني يزد بيشتر از سه يا چهار نبود . نوحه هاي قديمي هم به تدريج متروك شده نوحه هاي جديدي كه با آهنگ هاي مطلوب روز خوانندگان مشهور راديو مطابقت نمايد سروده بودند كه استاد خواندنشان هم پسر حدودا" چهارده - پانزده ساله اي بنام خانوادگي خ ... بود . يك رقيب اصلي هم پيدا كرده بود ، و.. تا اين كه به اين عنوان كه نوحه ها مورد اعتراض روحانياني بزرگ قرار گرفته اند و حركات سينه زنان و زنجير زنان را به سوي حركات موزون سوق مي دهند اصولا" زنجير زني را در حوالي 1345 ممنوع كردند .؛ و... 

برچسب ها :تاریخچه . هیات،یزد
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 47155
تعداد نوشته ها : 43
تعداد نظرات : 1
پخش زنده
X