فلسفه عزاداری حسینی .
عزاداری و گریه برای امام حسین (ع) ریشه در « فلسفه ی شیعیگری » دارد که این فلسفه نیز به سهم خود با « فلسفه معتزله » مرتبط ، و دارای مشابهت هائی قابل توجه است .
بر خلاف اشاعره که هر امری را مقدٌر الهی و مشمول « جبر » انسان در اعمال زند گیش تلقی می دانستند ؛ و بنابر این « روابط اجتماعی - اقتصادی بین افراد را خارج از اختیار آنان می شمردند ؛ و بدینترتیب و به این بهانه فاجعه ی کربلا را نیز مشیٌت الهی معرفی می کردند ، معتزله انسان را « اختیار دار اعمال خود » می شمردند و بنابر این معتقد بودند که انسان در هر امری در چارچوب اسلامی میبایست به « عقل » خود نیز رجوع کند ؛ آنچه که یزیدیان در صحرای کربلا از آن اجتناب کردند ؛ و ظلم و گناهی عظیم را مرتکب شدند .
در این حوزه ی فلسفی - دینی ، صاحب بن عباد ، وزیر مشهور معزالدوله دیلمی بزرگترین مؤید ، مشوق و حامی معتزله و شیعیان به شمار می رفت . وی :
« از جمله مردم را به شناخت و قبول مذهب مذهب فلسفی ابو هاشم جبٌانی ( متوفی به سال 321 هجری ) که از متکلمین بزرگ تاریخ اسلام است دعوت نمود . یکی دیگر از علمای بزرگ معتزله بنام قاضی عبدالجبٌار ( متوفی در سال 414 هجری ) که اصلا" ایرانی بود به دعوت صاحب بن عبٌاد در سال 360 هجری به ری آمد و در این شهر مکتب معتزلی را تاسیس نمود و به تعلیم و انتشار عقاید خود پرداخت .
عبٌاد که به تعزیت حسین ازج فراوان می نهاد و در مصیبت مرگ حسین مرثیه می سرود آنچه را که در عمل می جست در نظریات معتزله می یافت و شیعه نیز در بسیاری از این آراء توافق داشتند ....
... مذهب فلسفی معتزله مبنی بر این اصل بود که انسان در اعمال خود اختیار دارد و بنابر این مسؤول اعمال خیر و شرٌ خود نیز می باشد و به این جهت استحقاق پاداش و مکافات را دارد . این اعتقاد اشاعره را که می گفتند عمل اجتماعی انسان خارج از اراده اوست و در حیطه تقدیر خداوند قرار دارد ؛ « ظلم » می خواندند و آن را دور از « عدل » خدا می دانستند .
آئین تعزیه داری حسین که در معنا عبارت از تقبیح ظلم و تائید اراده مقاومت انسان در مقابل ظالمان بود ، تعبیری از مفهوم عدل در جهت کاملا" خلاف نظر خللفت و فقها و متفکرام رسمی آن ، و تائید مشروط نظریه اختیار به عنوان « الامر بین الامرین » به شمار می رفت ... » (1)
(1) . مایل بکتاش . تعزیه و فلسفه آن . جزوهء دستنویس .