عزاداري در زمان تيموريان و صفويٌان
روضه خواني در ابتدا منحصر به شيعيان نبوده است ؛ و با تعزيه احتمالي در آن زمان متفاوت مي نمايد . در همان دوره بني عبٌاس بسياري از خطيبان و واعظان اهل تسنن هم ذكر امام حسين (ع) را داشته اند و چه بسا روضه خواني مي كرده اند كه در تاريخ آمده است . از جمله خطيب خوارزمي كه كتابي در « مقتل » نوشته است تا در روضه خواني ها مورد استفاده روضه خوانان قرار گيرد .... تا در عهد تيموريان و قرن نهم هجري كه « واعظي از اهل تسنن كتابي در مصائب اهل بيت ، به خصوص وقايع عاشورا به نام روضة الشهداء نگاشت . وي كه ملٌا حسين واعظ كاشفي نام دارد و از اهالي سبزوار است با روضه خواني هائي در حوالي سال 900 هجري قمري در نيشابور و هرات روضه خواني را بين شيعيان گسترش داد ... دولت صفويٌه كه مذهب تشيٌع را رواج داد حوادث عاشورا را محور برنامه هاي خود نمود . شاه اسماعيل ، بنيانگذار اين سلسله روز عاشورا مجلس عزائي منعقد مي كرد كه طي آن يكي از واعظان ، كتاب روضة الشهداء كاشفي را بر فراز منبر مي خواند . امٌا چون اميران و لشگريان زبان تركي داشتند و متن فارسي اين كتاب را نمي فهميدند شاه اسماعيل دستور داد ملٌا محمٌد بغدادي مشهور به فضولي كتابي به زبان تركي در مقتل عاشورا بنويسد . » . در ابتداي دوره صفويان عزاداري منحصر به دهه اوٌل محرٌم بوده است .
پيتر دو لاواله كه در زمان صفويان به ايران مسافرت كرده است مي نويسد : « ايرانيان در تمام ماههاي محرم و صفر مداوم عزاداري مي كنند ، همه غمگين به نظر مي رسند و لباس سياه مي پوشند ، هيچكس سر و صورت خود را نمي تراشد و مي كوشند از هر گناهي بپرهيزند . عدٌه اي كه با پارچه هاي سياه ستر عورت كرده اند سراپاي خود را با جوهري سياه رنگ نموده اند ، حركت مي كنند و تمام اين رفتارها براي نشان دادن مراتب سوگواري است . همراه آنها عدٌه اي كه بدن خود را قرمز نموده اند به حالت برهنه راه مي روند تا نشاني از خون هائي كه در عاشورا به زمين ريخته شده باشد . اينها با هم آهنگ هاي غم انگيز در وصف حسين مي خوانند و دو قطعه چوبي را كه در دست دارند به هم مي كوبند و صداي حزن آوري بيرون مي آورند . هنگام ظهر ملٌايي به منبر مي رود و مصائب كربلا را مي خواند و گاهي شمائلي را نشان مي دهد تا مردم متاثر شوند و اشك بريزند . شنوندگان با صداي بلند مي گريند و با نهايت حزن مرثيه مي خوانند و ياحسين مي گويند . »
در اصفهان :
به نوشته پيتر دلاواله وقتي روز عاشورا فرارسيد از محلٌه هاي اصفهان دسته هاي بزرگي به سوي مركز شهر به راه مي افتند كه با خود بيرق و علم و اسب هائي دارند كه روي آنها سلاح هاي مختلف و عمٌامه ها ي گوناگون قرار داده اند . بر روي شتران كجاوه هائي بسته اند كه در درون هريك سه تا چهار بچٌه به نشانه فرزندان اسير شده امام حسين (ع) قرار دارند . علاوه بر اين ، دسته ها هركدام به حمل تابوت هائي مي پردازند كه دور تا دور آنها با مخمل سياه پوشيده شده است .
در شيراز :
آنتونيو دو گوا ، از جهانگردان اسپانيائي كه در سال 1011 ، در زمان سلطنت شاه عباس اول به ايران آمده است در باره دسته هاي عزادار شيراز كه مشاهده كرده است نوشته است : در پيشاپيش دسته هاي عزاداري شترهائي حركت مي كنند كه بر پشت هر نفرشان پارچه سبز رنگي انداخته اند ؛ و زنان و كودكاني كه زخمي به نظر مي رسند و تظاهر به گريه كردن مي كنند بر آنها سوار شده اند . پس از آن عدٌه اي از مردان مسلٌح از كنار هيئت ها عبور كردند و به دنبالشان ماموران عاليرتبه دولتي كفن پوش حركت مي كردند كه سرانجام وارد مسجد شيراز شدند و در آنجا ملٌايي بر سر منبر به روضه خواني حضرت سيٌد الشهداء پرداخت و حاضران گريه مي كردند .