در فلسفه نخلبرداري در يزد - تفت و به طور كلٌي شهرهاي آن ناحيه مي گويند از آنجا كه سيٌد الشهدا را در كربلا كسي تشييع نكرده همه ساله بعد از ظهر عاشورا دوستان آن حضرت اين عمل را مجري مي دارند كنايه از تشييع جنازه ؛ و جبران بي مهري دشمنان و خلاصه اين كه نوعي از اظهار وفا ، و ارادت دوستان و شيعيان است .
ولي اختراع و فلسفه آن هرچه بوده است از پاره اعمال هنديان ، كه نظير اين عمل است ، و در هرصورت در سلطنت پهلوي ... اين كارهم منسوخ و متروك شد.
اين بدعتي بود كه به سلطنت صفويٌه به ايران آمد و با انقراض قاجار رخت بر بست .. زيرا بدون گفتگو پيش از صفويٌه هيچ اثري از اينگونه امور نبوده فقط در گوشه و كنار گاهي مجلس تذكري منعقد مي شده . در ايٌام عاشوراو همه شور و شيون ها ، كه يكي از آن نخل برداري بود ، تماما" با سلطنت صفويٌه پيدا شد . »
* نگارنده بيشتر به توصيفات آيتي توجٌه داشته است و تحليل هاي وي را كاملا" قابل تاءمل مي داند .
هيات سينه زني در يزد
بنظر من اين كه قبل از انقلاب در شهرهاي جنوبي كوير مركزي و بسياري از ديگر شهرها به آنچه كه امروز غالبا" « هيئت عزاداري » مي گويند « دسته » مي گفتند خيلي بهتر بود : دسته سينه زني - دسته زنجير زني ...و جز اين دو هم ( مثلا" قمه زني ) يا در يزد دهه هاي 1340 - 1350 - 1360 وجود نداشت و يا اگرداشت من نديده ام .
دسته مفهومي جامعه شناختي داشت كه در زمان مشروطيت ، و زمان قيام ملي 1330 مفهوم سياسي هم پيدا كرده بود ؛ مثل اين كه مي گفتند دار ( علم ) و دسته فلاني ... يا فلاني زير علم و كتل فلاني سينه مي زند ! ( يعني از نظر سياسي پيرو وي است ) ..
حسين قاسم نچٌي گر ( اگر اسمش را درست به خاطر آورده باشم ) كه در سالهاي 1336 و 1337 شصت ساله و از سردستگان سابق دسته مصلي ؟ مي نمود مي گفت دسته بايد لااقل چهل نفر باشد تا صد نفر . زير اين عدٌه كه اصلا" دسته نيست ( بچه هاي كمتر از 15 ساله را نفر و به اصطلاح آدم حساب نمي كرد ! ) وبالاتر از صد نفر هم جمع و جور كردنش ( ساماندهيش - مديريتش ) مشكل است .
پس ، دسته مشمول علم و تجربه مديريت هم مي شد كه به مديرش مي كفتند : سردسته ! .
و اما گذشته از آن چهل نفر و سردسته ، تشكيلات يك دسته مسلما" شامل نوحه خوان و گاهي طبل زن و سنج زن و توجوشي خوان هم مي شد .
مي گفتند كه سياه پوشيدن اكثر ( و نه تمام ) افراد دسته بعد از اخراج رضاخان از ايران باب شده است . عمويم مي گفت دسته هاي بين سالهاي 1320 تا 1325 بسيار ساده ، تقريبا" منحصر به سينه زني ،و مثلا" فقط مجهز به يك علم ساده ( بدون نوشته و نقش و نگار ) بوده اند ...
سال 1336 آقاي صمصام كه سردسته « دسته سينه زني محله مصلي » بود چه عذابي نمي كشيد كه بتواند يك نوحه خوان خوش آواز و سوزناك خواني كه گريه مردم را درآورد بيابد ، و به خصوص همان حدود چهل نفر سينه زن را جمع كند ....
دسته مصلي داراي طبلي بود كه در حسينيه مصلي ، محل تمرينات سينه زنان دسته ، نگهداري مي شد . در سال 1337 كه روضه خواني هاي شهر ، به خصوص در نواحي غربي و جنوبي ، اوج گرفته بود با انعام هائي كه سال قبل از آن گرفته بودند و نزد صمصام بود ؟ دوتا سنج خريدند و چقدر از اين تجهيزات هم خوشحال شده بودند . يك كتل داشتند و دوتا علم و نه هيچ چيز ديگر ...
به مجالس كه مي رفتند پس از دور زدن مجلس ضمن عزاداري جلوي منبر جمع مي شدند و تو جوشي خواني . غالب بانيان مجالس سعي مي كردند همانجا ، و جلوي چشم سينه زن ها ، انعام دسته را بپردازند ؛ اما بعدها غالبا " در روز آخر مجلس عزاداري در يك پاكت يا به صورت شال و عبا و... خلعت مي دادند ..
همين دسته حدود سال 1340 به دسته زنجير زني تبديل شد . قبل از آن ، مثلا" در سال 1335 شايد تعداد دسته هاي زنجير زني يزد بيشتر از سه يا چهار نبود . نوحه هاي قديمي هم به تدريج متروك شده نوحه هاي جديدي كه با آهنگ هاي مطلوب روز خوانندگان مشهور راديو مطابقت نمايد سروده بودند كه استاد خواندنشان هم پسر حدودا" چهارده - پانزده ساله اي بنام خانوادگي خ ... بود . يك رقيب اصلي هم پيدا كرده بود ، و.. تا اين كه به اين عنوان كه نوحه ها مورد اعتراض روحانياني بزرگ قرار گرفته اند و حركات سينه زنان و زنجير زنان را به سوي حركات موزون سوق مي دهند اصولا" زنجير زني را در حوالي 1345 ممنوع كردند .؛ و...
اين كه شهريزد سابق بر اين هفده محله داشته است هميشه بر سرزبان ها بوده است بدون اين كه منشاء اين تقسيم بندي در جائي ثبت شده باشد ، ايرج افشار ، مجله نگار مشهور ، نيز در كتاب قطور خود بنام « يادگار هاي يزد » به اين موضوع اشاره كرده است . آيا يزد دراواخرسلطنت قاجاريان داراي هفده مسجد ِ محله ، يا هفده كلانتر ، و ... هفده هيات مذهبي بوده است ؟ ما نميدانيم ....
در سال1335 ياسالي نزديك به آن كه پژوهشگر حاضر درورودي پرسه امام حسين (ع) درمسجد ملٌا اسماعيل حاضربود (1) شخصا" شانزده هيات را شمارش كرد (2) .
برخي ازمحله هاي بزرگ شهر داراي هيات مذهبي نبودند . اصولا" وجوديك هيات در يك محله شيعه نشين ابتدامنوط به وضعيت مالي اهالي و كمكهاي مالي آنان و آنگاه يك باني ِ مدير ( سردسته : بابا ننه ي دسته ) بود . گاه مي شد كه محله اي ساليان درازفاقد هيات بود ( مثل محله مصلي عتيق ) پس از آن داراي هيات خاص خود مي شد و مجددا" بدون هيات مي ماند .
تا آنجاكه به ياد مي آورد محله هاي زيرازشهريزد داراي هيات مذهبي بوده اند :
محله ميدان شاه طهماسب ( عباسيه )
محله يوزداران ( فهادان )
محله گازرگاه
محله پنبه كاران ( خواجه خضر - نظر كرده - و... )
محله قصاب ها ( و محله تل و... )
محله پشت باغ ( و كوچه آب تفت - گودال عباس - كوچه هاشم خان وحتي كوچه ميرقطب )
محله مصلي عتيق و امامزاده جعفر ( كه چند سالي پژوهشگر حاضربه عنوان هوادار در آن فعاليت مي كرده است ) .
و اگر اشتباه نكنم :
محله چهار منار و باغ صندل و چپر خانه
محله شيخداد و شاه ابو المعالي و باغ گندم
محله سر جمع
محله دارالشفاء ، قلعه كهنه و وقت الساعة
محله جنگل ( كه مي گفتند اصولا" از افغاني ها و به خصوص هراتي هاي مهاجر هستند )
محله آب شور
محله جوب هرهر( كه آنها را نيز از افغانيان مهاجر مي شمردند)
مريم آباد
نعيم آباد و آبشاهي
سردوراه
(1) والد پژوهشگر ، يعني آقا ميرزا ( شيخ ) جواد آيت اللهي ، را كه از احفادملا اسماعيل و چهار پشتشان از بانيان مسجد و مدرسه ي جنب آن و امامان جماعت اين مسجد بودند را متولي مسجد مي شناختند ...
(2) . بعدا" گفته ميشد كه قريب سي هيات بوده اند كه برخي را دست اندركاران مسجد اجازه ورود نداده اند ! ...
در تاسيس و تشكيل هيات ها اصل بر مردم بو ده و هست . هيات ها تشكل هائي مردمي هستند كه بنا به قواعد و مقرراتي قبلي به وجودنيامده اند ؛ در شهر يزد ، تا آنجاكه تاريخ شفاهي ( درسال1345 ) به ياد مي آورد ، ودر منابع تاريخ كتبي در دسترس بود، عزاداري هائي كه به صورتي قابل توجه تشكل يافته باشند به حوالي دهه اوٌل قرن سيزدهم شمسي ، يعني زمان ساخت مسجد ملا اسماعيل عقدائي يزدي ، وقف كردن خانه امام حسيني براي عزاداري (شايد نخستين حسينيه يزد ) ، ساخت نخل اميرچقماق ( كه شايد نخستين نخل در جهان باشد) ،اختصاص وقفيات ديگري براي عزاداريها در وقفنامه ها ، و به ويژه همٌت آيت الله ميرزا سيد سليمان طباطبائي يزدي نائيني در برپائي عزاداري ها ، بر مي گردد كه مي گفتند ميرزا سليمان ، شوهر خواهر ملٌا اسماعيل ، و امام جماعت نوبت مغرب و عشاء مسجد ملٌا اسماعيل ، محرك عزاداري هائي گسترده در آن مسجد ( در آن زمان ، نيمه ساز ) ، خانه امام حسيني ، و خانه پهناور شخصي خود بوده است كه در خانه خود وي مردم پس از روضه خواني به صورتي جمعي ( هياتي ... ) به عزاداري ميپرداخته پس از اين عزاداري مورد پذيرائي شام قرار مي گرفته اند .
ازتاريخ شفاهي يزد چنين بر مي آمد كه تمام شهريزد درزمان ميرزا سليمان ، همعصر حكومت فتحعليشاه قاجار ، فقط داراي يك هيئت بوده است كه شايد به مركزيت مسجد ملا اسماعيل تحت زعامت وي قرار داشته اند .
يكي از صاحبنظران معتقد بود كه نخستين هيات هاي يزد از گروه هائي سابقا" نعمتي در جنوب اين شهر حول محور مسجد ملااسماعيل و ميدان شاه طهماسب كه اصفهاني نشين بوده است ؛ تشكيل شده بعدا" ( و البته به دليل فقير تر نشين بودن اين بخش از شهر در آن زمان كه در حومه قرار مي گرفته است ) نخل ميدان شاه را ( پس از نخل ميدان امير چقماق ) را ساخته و مورد استفاده قرار داده اند .
احتمال مي رود كه خانه امام حسيني در شمال شهر آن روزگار كه اعيان نشين تر - خراساني نشين تر و در داخل حصار قرار داشته است مركز هيات اعضاء سابقا" حيدري قرار مي گرفته است .
امٌا هيات هاي عزاداري درشهريزد به يك يا دو هيات محدود نمانده اند و در زمان سلطنت قاجاريان و به خصوص دوران مشروطيت افزايشي چشمگير داشته اند .