دسته و دودستگی در اسلام .
بنظر می رسد که عزاداری امام حسین (ع) از همان ابتدا با ستمستیزی ، همزبانی و همراهی بر علیه ظلم ، نشان دادن این وحدت کلمه در یک دسته ی همراهی و همزبانی ، شروع شده باشد ؛ و با سوء تفاهمات و بخصوص تحریک هائی نزد اهل سنٌت که این دسته برعلیه آنان نبوده و فقط بر علیه امویان بوده است که غالب اهل سنت نیز برعلیه آنان بوده اند ؛ به واکنش اهل سنٌت و دسته راه اندازی از سوی آنان و نهایتا" دو دستگی انجامیده است :
احمد معز الدوله دیلمی قبل از دستور سال 352 به مردم برای عزاداری عاشورائی ، در سال 351 هجری قمری کتیبه هائی از نکوهش معاویة ابن ابو سفیان ، دشمن امام علی (ع) ، و فجایع خاندان او بر علیه آل علی (ع) ، به خصوص برعلیه امام حسین (ع) و همراهانش در کربلا تهیه دیده و بر سردر مساجد بغداد که مرکز اصلی خلافت نامشروع بنی عباس بوده است آویخته است و آنگاه غزاداری های عاشورا و لابد دسته های عزاداری شیعیان از سال 352 شکل گرفته است .
این عزاداری و دسته ها ده سال پس از آن و اندکی با قدرت یافتن بیشتر خلیفه در بغداد ، با واکنش و تعزیه و دسته ی مقابل و مخالف رو برو گردیده است :
در عاشورای سال 1363 هجری قمری برخی از اهل سنٌت به منظور نشان دادن مخالفت خود با شیعیان علی (ع) و حسین (ع) دسته ای به راه انداختند که « شبیه » جنگ جمل بود . در پیشاپیش آن زنی در نقش عایشة بنت ابوبکر و همسر پیامبر (ص) ، مردی در نقش طلحه و مرد دیگری در نقش زبیر شوار بر شتر حرکت می کردند تا مثلا" به جنگ امام (ع) بروند و همین که این دسته و دسته شیعیان به یکدیگر رسیدند بین آنها زد و خوردی درگرفت ؛ و از آن به بعد چنین دسته و دسته بندی هائی حتی تا پس از حکومت آل بویه ادامه یافته است .
فرهنگ حیسنی و به طور کلٌی فرهنگ تشیٌع در حرمت نهادن به مراد که همان امام باشد ، وی را واسطه و شفیع ساختن نزد خدا و ساختن بنای یادبودی بر قبر وی با گنبدی که کپٌه ، قپٌه ، قبٌه ، بقعه ، مقام ، تربت ، مشهد و... خوانده می شده است بوده است .
این بقعه ، مراد را که گاهی از امامزادگان هم بوده است نزد عموم مردم جاودانه می ساخته است ؛ و بنابر این جاودانگی و ادامه مقبره امامزاده در ایران به معنی جاودانگی تشیع و از آنجمله تشیع حسینی بوده است که طبیعتا" اگر مسجد محل عبادات اسلامی بوده است ، بقعه نقش محوریت مراسم شیعی را به خود می گرفته است .
مقبره سلطان علی بن محمد باقر (ع) که نقل شده است در سال 116 قمری شهید شده اند یکی از مقابر است که حتی دسته ( فینی ها ) و مراسم خود را دارد .
بنا به افسانه ای تاریخی امامزاده جعفر یزد در سال 424 قمری مقبره یک امامزاده ی دارای شجرة النسب قرار گرفته است .
امٌا آنچه تقریبا" مسلم است ساختمان نسبتا" شاهکار« دوازده امام » یزد در سال 429 قمری / 427 خورشیدی / 1038 میلادی در زمان حکومت آل بویه ( آل کاکویه ) بریزد است که از ابتدا یا بعدا" و پس از شهادت امام حسن عسکری در سال 260 هجری و در زمان غیبت کبرای امام عصر (عج) به آن نام « دوازده امام » را داده اند ؛ و این خود اگر دلیلی کامل بر قصد شیعیگری بانیان آن نبوده باشد قصد ارادت مردم قدیم یزد به تشیع و دوازده امام را نشان می دهد .
به این ترتیب از زمان آل کاکویه ( شاخه ای از آل بویه ) و سلجوقیان که قبٌه ، بقعه یا گنبد یازی در ایران ، به ویگه مناطق وفادار تر به تشیع ، رواج یافته است بقعه ها ، و البته بیشتر به تدریج ، تبدیل به مراکزی از تشیع شده خواه نا خواه به محل مراسم شیعی و چه بسا مراسم عاشورائی نیز ، گردیده اند .
یزد ، مسجد ایران ، و مرکز تشیع ایران ؟ .
بنظر می رسد علاء الدوله کالیجار از آل بویه ، شاخه آل کاکویه ، و همسرش ارسلان خاتون سلجوقی ، شاید بزرگترین عالمه عصر خود ، همسر سابق قائم ، خلیفه عباسی ، که در سال 469 ق / 1079 م / 458 شمسی ؟ به پیشنهاد ملکشاه یلجوقی با یکدیگر ازدواج کرده حکومت مرکز ایران به پایتختی شهر یزد را یا فته اند ؛ با توجه به لقبی که به پیشنهاد خواجه نظام الملک طوسی به مناسبت عزلت گزینی نسبی این دونفر برای عبادت هرچه بیشتر به عنوان « دارالعباده » به یزد داده است ؛ و با توجه به شیعه بودن آل بویه و عداوت طبیعی ارسلان خاتون نسبت به عباسیان ، رهبریی مذهبی و عملا" شیعی در ایران ، یا لااقل مرکز و جنوب ایران را بر عهده گرفته اند ؛ و خصائلی از ایشان عملا" به تبلیغ و ترویج تشیع کمک کرده است :
- عمران و آبادی و به طور کلی خدمت به رفاه عمومی به مفهوم علاقه ی واقعی به مردم خود
- مساهله که از خلق و خوی امویان و عباسیان به دور بوده است
- گرایش به فرهنگ ایرانی ، برخلاف عربزدگی دیگران تحت بهانه اسلام ! ، با نامگذاری فرزندانشان : گرشاسب - فرامرز
- ترویج دین و قاعدتا" ، چون از آل بویه بوده اند ، « تشیع » و از آنجمله مراسم ائمه اطهار (ع) چون امام حسین علیه السلام .
این حُکٌام متدیٌن (1) به ساخت مسجد ، مدرسه ، قبٌه (گنبد ) ، محله ، قنات ، ده ، و... مشهور اند و بر خلاف حکٌام اعزامی امویان و عباسیان (2) نه تنها به عمران و آبادی یزد همٌت گماشته اند ، و با مردم ناحیه یزد خوشرفتاری می کرده اند ، بلکه ؛ چنانچه قبلا" به آن پرداختیم ، فقیر و غنی را اطعام می کرده اند ؛ حال آنکه اغنیاء قاعدتا" نیاز به اطعام شدن ، که در غالب دیگر شهرها خاص مساکین بوده است ، نداشته اند و ما در شرح تاریخ در باره ملکه سلجوقی این خاندان می خوانیم :
« ارسلان خاتون مردم را پیوسته لباس پوشانیدی ، و هرروز دوشیلان داشتی : یکی خاص و یکی عام . و بر سر شیلان او البته مردم حاضر کردندی به تکلیف . به مرتبه ای که مردم را در سر بازار به تکلیف به شیلان بردندی . » (3)
« شیلان » ، سفره ی اطعام حکام برای بزرگان و درباریان بوده است ، و از آنجا که بازاریان و مشتریان آنان و بنابر این مردم عادی به چنین سفره ای خوانده می شده اند ، و آنهم به « تکلیف » از سوی حکامی که به مساهله شهرت داشته اند ، می توان چنین حدس زد که این شیلان ، « سفره ی امام حسین (ع) و سفره های نظیر آن » ، و تکلیف نیز اقدامی نظیر نوعی امربه معروف به صورت دعوتی محبت آمیز بوده است و غذا نیز بیش از آنکه حالت اطعام را داشته باشد به منظور « تبٌرک » و ابزار همبستگی مذهبی صرف می شده است .
(1) از این لحاظ این دورا حکام میشماریم که علاء الدوله چندان عشق به حکومت نداشته است و ارسلان خاتون سلجوقی قاعدتا" از خلیفه اسلامی هم فرمان نمی برده است ! ...
(2) که غالبا" به حدی نزد مردم یزد مطرود و چه بسا منفور بوده اند که حتی نامی از ایشان در تاریخ یزد نیامده است .
(3) تاریخ جدید یزد . همان . ص 60 .
این مطلب ، وقف حضرت سید الشهداء ، و نقل آن با ذکر مآخذ آزاد است .
به برکت امام حسین (ع)
ابن بطوطه در قرن هشتم ه. ق . در سفرنامه اش که به سفرهای وی از 725 ق ( 1325 - 1352 میلادی ) اختصاص دارد ، در بخش سفر به کازرون نوشته است :
« در اینجا معمولا" به مسافر ، هرکس که باشد ، هریسه می دهند . هریسه غذائی است مرکب از گوشت و گندم و روغن و آن را به صورت حلیم می خورند ... ».
چنین بر می آید که هریسه غذائی کاملا" ایرانی بوده است که ابن بطوطه پس از گذشت از کشورهای عربی مغرب - الجزایر - تونس - لیبی - مصر - عربستان - سوریه - اردن - عراق و... که همه عربی بوده اند با آن مواجه نبوده است و در اینجا شرح مواد آن را داده است ؛ و هریسه پزی چون رستوران امروزی بوده است ، و هریسه هم شاید از مشهورترین غذاها یا حتی مشهورترین غذای ملی ایرانیان .
قبل از آن ، در زمان دیلمیان ( آل بویه ) ، هم به نام هریسه بر می خوریم . به نوشته ابن جوری :
« در سال 352 قمری معزالدوله دیلمی دستورداد مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند : در این روز بازارها بسته شد و خرید و فروش متوقف گردید ؛ قصابان گوسفند ذبح نکردند ، هریسه پزها هریسه ( حلیم ) نپختند ، ... ».
و امٌا اینکه وقتی هریسه پزها هریسه را چه به صورت عادی و چه به صورت حلیم نمی پختند مشتریان معمول آنان و به خصوص مسافران چه می خوردند را شاید بتوان در شهر یزد ، پایتخت بعدی گروه اصلی دیلمیان ، به گمانه زنی پرداخت :
علاء الدوله دیلمی ( آل بویه ) که مردی مؤمن و و بیشتر مشتاق عبادت تا سلطنت بود در حوالی سال 467 ق پایتحت خود را به ملکشاه سلجوقی بخشید و خود به اقطاع یزد و ابرقو که آن زمان به عنوان حکومتی وابسته به سلجوقیان امٌا ، به توصیه خواجه نظام الملک ، بنام « دارالعباده » و محل عبادت به علاء الدوله داده شد ؛ قناعت کرد و به زودی با ارسلان خاتون ، دخترعموی مؤمنه و خیٌر ملکشاه که با وی ازدواج کرده بود ، عازم یزد گردید .
در یزد آ ارسلان خاتون سلجوقی ( دیلمی - آل بویه ) که وی را ملکه یزد هم خوانده اند « مرتبا" به تهیدستان جامه می بخشید و هر روز دو وعده اطعام می کرد ، یک طعام برای طبقات فرادست و دیگری برای فرودستان ... »....
... که به نظر می رسد که این هردو طعام ها ، به خصوص در روز عاشورا ، هریس یا به گویش محلی یزد و به گمان ما بسیار باستانی تر و ایرانی تر ، چیزی جز « آش گندم » نبوده اند یا لا اقل یکی از آنها آش گندم بوده است .
« آش گندم » امام حسین ( ع ) که در اکثر نقاط یزد به دلیل مناسبت باستانیش با اطعام روز عاشورا « آش امام حسین (ع) » هم نامیده می شود به این ترتیب قدمتی لااقل هزارساله دارد .... و می تواند ثبت جهانی شود .